نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مجمعی که نخستین دورهاش، در شهریور ۱۳۴۹، با عنوان کنگرۀ ایرانشناسی به پیشنهاد مشترک دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی و کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد، بعدا نامش تغییر یافت. مجمعی «برای آگاهی بیشتر محققان این رشته از کارها و فعالیتهای یکدیگر و آشنایی بیشتر با توسعۀ تحقیقات و مطالعات ایرانشناسی» که به ابتکار و دبیری ثابت ایرج افشار پا گرفت و هشت دورۀ آن در دانشگاه تهران (دورۀ اوّل؛ ۱۳۴۹)، دانشگاه مشهد (دورۀ دوم؛ ۱۳۵۰)، بنیاد فرهنگ ایران (دوره سوم؛ ۱۳۵۱)، دانشگاه پهلوی شیراز (دورۀ چهارم؛ ۱۳۵۲)، دانشگاه اصفهان (دورۀ پنجم؛ ۱۳۵۳)، دانشگاه آذرآبادگان تبریز (دورۀ ششم؛ ۱۳۵۴)، دانشگاه ملّی ایران (دورۀ هفتم؛ ۱۳۵۵) و دانشگاه کرمان (دورۀ هشتم؛ ۱۳۵۶) برگزار شد.
نهمین دوره نیز مقرر بود در سال ۱۳۵۷ به دعوت دانشگاه تربیت معلّم، در دانشگاه رضائیه – دانشگاه ارومیه کنونی – برگزار شود اما بهسبب همزمانی با وقایع ۱۷ شهریور از سوی خودِ شرکتکنندگان لغو شد که ایرج افشار در مجلّۀ یغما (شمارۀ ۳۶۲، آبان ۱۳۵۷) شرح آن را نوشته است. اما سومین دوره به دعوت بنیاد فرهنگ ایران و ریاست علمی پرویز ناتل خانلری از شنبه، یازدهم تا پنجشنبه، شانزدهم شهریور ۱۳۵۱ برگزار شد. چون محل بنیاد، ساختمان استیجاریِ پنج طبقهای در بلوار الیزابت (کشاورز کنونی) بود و امکانی برای برپایی چنین گردهمایی بزرگی را نداشت درنتیجه بهمیزبانی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران منعقد شد. در این یک هفته، دویست پژوهشگر ایرانی و ۱۶ ایرانشناس خارجی از جمله دیوید استروناخ، ریچارد فرای، جروم وایت کلینتون، مایکل کریگ هیلمن، الکساندر مورتن، مینوبو هوندا و نوراحمد رئیسانی شرکت کردند. در کنگرۀ سوم تحقیقات ایرانی که با سخنرانی «ذبیحالله صفا، استاد ممتاز دانشگاه تهران و دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر؛ جلال متینی، رئیس دانشکدۀ ادبیات مشهد و رئیس دومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی و پرویز ناتل خانلری، استاد دانشگاه و دبیرکل بنیاد فرهنگ ایران و رئیس سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی» آغاز به کار کرد، ۱۵۸ خطابه ایراد شد که تعداد معدود آن، عمومی و بقیه در شعب دوازدهگانهاش؛ «ادبیات معاصر ایران، باستانشناسی و هنر، تاریخ و جغرافیای دورۀ اسلامی، تاریخ و فرهنگ پیش از اسلام، تحقیقات ادبی دورۀ اسلامی، دستور زبان فارسی، دین و عرفان و فلسفه، زبانشناسی و لهجههای ایرانی، علوم ایرانی قدیم، فرهنگ عامه، کتابشناسی و نسخهشناسی، و مباحث اجتماعی» بود. در این برنامه که «چند تن از ادبپروران که به مجلّۀ یغما لطفی خاص دارند بمناسبت بیستوپنجمین سال (ربع قرن) انتشار آن، جلسهای [در عصر دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۵۱] تشکیل دادند»، خانلری در فرازی از سخنان آغازین خود بر نکتهای پای فشرد که شاید چراغ راهی برای مطالعات ایرانشناسی حتی تا همین امروز باشد: «جای خوشوقتی است که از چندی پیش در هريک از این رشتههای پژوهشی دانشمندان و متخصصانی بهوجود آمدهاند که … بدون تعصب و مبالغه با روش درست علمی کار میکنند. البته غرض از این مطالعات این نیست که بخواهیم با مبالغه خود را برتر از دیگران بشماریم. دانش و هنر به هیچ قوم و ملّتی اختصاص نداشته و دیگران هرگز از آن بینصیب نبودهاند. اما بر ماست که مقام حقیقی و درست خود را در تاریخ فرهنگ جهان بشناسیم و آنگاه به دیگران نیز بشناسانیم» و ناگفته نماند که حمید عنایت نیز در سخنرانی خود دربارۀ «سیاست ایرانشناسی»، به زبانی دیگر بر این مهم تأکید کرد: «ایرانشناسی برای آنکه در این رسالت کامیاب شود باید در عین اینکه از دقت و باریکبینی و صلابت روشهای علمی اروپاییان سرمشق بگیرد هم از خردهنگری ایرانشناسی غربی و هم از جزمیت ایرانشناسی شوروی بپرهیزد… کامیابی تحقیقات ایرانی همچون همۀ کوششهای فرهنگی ما… روحیه و محیط علمی است.» در روزهایی که این گردهمایی برگزار شد، شخصیتهای مهمی صحبت کردند. از جمله آنها محمّدابراهیم باستانی پاریزی دربارۀ «گنجعلیخان و آثار خیر او در کرمان»، احمد منزوی دربارۀ «تتبع در گلستان سعدی»، محمّد روشن دربارۀ «روایت فارسی اثر تنکلوشای بابلی»، عزتالله نگهبان دربارۀ «طرح دشت قزوین و فعّالیّتهای باستانشناسی دانشگاه تهران»، عبدالرحمن عمادی دربارۀ «واژههایی از گاهشماری کهن دیلمی»، سیّدجعفر شهیدی دربارۀ «تطوّر لغت و نیازمندیهای امروز»، حبیب یغمایی دربارۀ «زبان رودکی در تاجیکستان»، محمود روحالامینی دربارۀ «ادبیات چوپانی»، محمّدجواد مشکور دربارۀ «میرخواند و تاریخ او (روضهالصفا)»، سلیم نیساری دربارۀ «گروهبندی ریشه افعال»، شیرین بیانی دربارۀ «خاتونها در جامعۀ مغولی ایران»، جعفر شعار دربارۀ «نکاتی دربارۀ زبان عامیانه»، بدرالزمان قریب دربارۀ «بیان استمرار در زبان سغدی»، علیاکبر سعیدی سیرجانی دربارۀ «تنظیم لغت فارسی»، غلامحسین یوسفی دربارۀ «شوخطبعی آگاه»، احمد اقتداری دربارۀ «پلبندهای ساسانی در دزفول و شوشتر»، علی رواقی درباره «چند فعل مهجور در زبان فارسی»، منوچهر ستوده دربارۀ «شناسایی اعلام جغرافیایی کرانه خزر»، ایرج افشار دربارۀ «دو نسخه خطی؛ معرفی دو شاعر شیعی قرن هفتم/ هشتم و اثری گمشده از امام فخر رازی»، محمّدامین ریاحی دربارۀ «دو تحریر مرصادالعباد»، احسان اشراقی دربارۀ «سخنی درباره قلعه استخر» و عنایتالله رضا دربارۀ «موسی خورنی تاریخنگار ارمنی عهد ساسانی» بودند. کنگرۀ تحقیقات ایرانی چنین بود که شرح آن رفت؛ یک اتفاق در سپهر فکر و فرهنگ ایران که هشت دورۀ آن برگزار شد و مقالات دورۀ نهم اگرچه برپا نشد اما به طبع رسید. این همه بهلطف پایمردی ایرج افشار بود که جز ایران اندیشهای دیگر در سر نداشت و البته کوشش بلیغ قلمی و قدمی خیل کثیری از دانشیمردان این سرزمین. اتفاقی که معالاسف دیگر تکرار نشد و تجربهای نشد برای امروز. کسانی که پس از انقلاب یا خانهنشین شدند؛ یا از دانشگاه و پژوهشگاه رانده شدند یا رخت هجرت بر تن پوشیدند. اما همین مقالات ایرادشده میتواند چراغ راهی باشد برای پژوهشهای نوین ایرانشناسی تا ایرانشناسان جدید و جوان از دستیافتههای آن نسل طلاییِ بیجایگزین درس بیاموزند و درس بیاموزانند.
گاهی بین دوستان و آشنایان یا همسایگان، واژهای یا جملهای که قرار و مدار نانوشتهایست، برقرار است که با استفاده از آن پی به منظور نهائی یکدیگر میبرند. یکی از آن جملههای این چنینی (قوطی بگیر و بنشان) است یا بود.
یزدان-فری-شابور سفیر ایران ساسانی در روم
این یادداشت نقدیست بر گفتههای ابراهیم گلستان در مصاحبهای با عنوان «همهچیز بهکارانداختن شعور است» در ذیل پروندهای به نام«درخشش ابدی یکذهن» که در شماره ی پنجم ماهنامه تجربه منتشرشدهاست. و بهضرورت، به دیگر مصاحبهها و نوشتههای او که زمینهی مورد بحث را تکمیلمیکند، ارجاعاتی صورتگرفتهاست.
چنان تیغست این تیغ دلفروز
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه